بازدید: 17098

تشخیص مزاج ها:

مزاج معتدل :

- رفتار معتدل و کنش ها معتدل است . واگر در آن ها بیش و کمی روی ندهد ، دلیل اعتدال مزاج است .

مزاج سرد :

آرام بودن زیادی – خونسردی زیاد از حد – دیر فهمی – دیر اقدام کردن – بدبینی – ناامید بودن – رحم دلی – تنبلی – خلق و خوی زنانه داشتن – نشانه سردی مزاج است.

اغلب لاغرند و بدنی نرم دارند ( نارسایی و خامی اخلاط در آنها زیاد است ).

- سستی و تنبلی دارند.

- پوست به سفیدی می زند.

- پژمردگی رنگ پوست و از زردی به سیاهی زدن آن نشانه این است که سردی شدید ، خون را کم کرده و دچار کم خونی شده اند.

- رنگ پوست عاجی دلیل آن است که سرد مزاجی ناشی از بلغم است و نیز کمی صفرا هم وجود دارد.

- تنگی سینه ، کوچکی اندام های جانبی ، تنگی مجاری رگها ، مخفی بودن رگها ، نبض ضعیف ، کوچکی ماهیچه ها و فاصله آنها به مفاصل ، که کلاً زاده سرمایند ، دلیل بر سرد مزاجی است.

مزاج سرد و خشک :

- پوست دارای رنگ بادمجانی دلیل بر سرد مزاجی و خشک مزاجی است زیرا این رنگ نتیجه سودای خالص است.

علائم مزاج سرد و غیر طبیعی :

- کمی هضم، تشنگی کم ، سستی در مفاصل و زیادی تب های بلغمی – از تناول خنک کننده ها آزار می بیند – و از گرم کننده ها تسکین می یابد و در زمستان حالش بد است .

مزاج سرد و تر :

- رنگ پوست بلغمی و سربی دلیل بر سردی و تری مزاج است که با کمی سودایی مخلوط است .

- خواب بیش از حد نشانه تری و سردی مزاج است.

مزاج گرم :

- اگر حرکات کنش ها رو به افراط نهادند ، دلیل گرمی مزاج است.

- صدای رسا و صوت بلند  ، سرعت در سخن گفتن ، پیوستگی در گفتار ، خشم ، سرعت در حرکت ، سرعت در بر هم نهادن و گشودن پلک ها ، دلالت بر گرمی مزاج دارد.

- خشمناکی زیاد ، بیتابی – آشفتگی – زرنگی – زود فهمی – اقدام سریع  - خوش بینی – امیدواری – سنگدلی – چالاکی – خلق و خوی مردانه . همگی نشانه گرمی مزاج است.

-سرخی پوست و سیاهی که به زردی می زند.

- گشادگی سینه ، بزرگی اندام های جانبی ، گشادی مجاری رگ ها ، نمایان شدن رگ ها ، نیرومندی نبض ، بزرگی ماهیچه ها ، نزدیکی ماهیچه ها به مفاصل – که کلاً زاده حرارتند. و دلیل بر گرمی مزاج است.

علائم مزاج گرم غیر طبیعی :

- گرمی بدن آزار دهنده می شود و از آن درد تب روی میدهد ، تشنگی زیاد است ، در دهانه معده التهاب پدید میاید – دهن تلخ می شود – نبض بسرعت میزند – نبض ناتوان میشود. نبض نامرتب میشود.

با تناول گرم کننده ها آزار می بیند و با خشک کننده ها تسکین می یابد – در تابستان حالش به تباهی میرود.

مزاج خشک :

- پایداری در خشم – خیال پردازی – تودار بودن – نشانه خشک مزاجی است.

- زبری و برجستگی مفاصل و دیده شدن غضروف ها در حجره و بینی دلیل خشکی مزاج است.

 علائم مزاج خشک غیر طبیعی :

زبری – بی خوابی – لاغری – از تناول آنچه خشکی است آزار می بیند – با پائیز ناسازگار است و بوسیله تری دهنده ها تسکین می یابد – آب گرم و چربی لطیف را زود می پذیرد و بدنش آنها را زود میمکد.

مزاج گرم و خشک :

- موی و ناخن  در رستن سریع و از لحاظ مقدار زیاد و از حیث حالت ستبر میشود.

- تجعد مو دلیل بر گرمی و خشکی مزاج است.

- بی خوابی زیاد علامت خستگی و گرمی مزاج است بویژه از گرمی و خشک مزاجی نفر است.

مزاج گرم و مرطوب:

 - تنی که پر گوشت است و چربی و پیه زیاد ندارد ، بدنی گرم و مرطوب است.

علائم مزاج تر غیر طبیعی :

- با نشانه های سرد مزاج غیر طبیعی مشابه است . علاوه بر آنها ، سیلان آب دهان جریان مخاط و لینت مزاج و سوء هاضمه همراه دارد . بر اثر تناول تر بدرد آید . خوابش زیاد است پلک هایش به خشکی و پژمردگی میزنند ( هیجان پلک دارد ) .

مزاج فصل ها

مزاج تابستان:

تابستان هم گرم است و هم خشک . خشکی تابستان ناشی از علل زیر است :

1 – تشدید گرما که رطوبت را از بین می برد .

2 – انبساط هوا که ضمن آن اجزای گوهر هوا ازهم جدا میشود و همچنین هماهنگی آن با مزاج آتشین .

3 – کمبود باران و شبنم در تابستان .

مزاج زمستان :

زمستان هم سرد است و هم مرطوب و علل آن نیز عکس عللی است که موجب گرمی و خشکی تابستان هستند .

مزاج پائیز :

در پائیز که گرما کاهش نیافته است و سرما هنوز شدت پیدا نکرده است از لحاظ تابش خورشید در برابر حد فاصل بین سهم خورشید و کناره های پیرامون خورشید واقع میشویم . به این جهت فصل پائیز از لحاظ سردی و گرمی معتدل و لیکن از لحاظ تری و خشکی نامعتدل است ، زیرا خورشید هوا را خشکانیده است و هنوز چنان رطوبت زائی رخ نداده است که عمل خشک کنندگی عامل خشک کننده را خنثی کند . حالت سرد گردانیدن با حالت رطوبی کردن متفاوت است ، جه تغییر دادن به سردی آسانتر از تغییر دادن به نمناکی است . همچنین نمناک کردن بوسیله سردی با خشکانیدن بوسیله گرمی نمیتواند برابری کند . خشک کردن بوسیله گرمی آسان است ، چه گرمای مختصر خشک می کند اما سرمای مختصر مرطوب نمی کند و میتوان گفت که گرمای مختصر در رطوبی کردن از سرمای کمتر نیرومندتر است ، زیرا گرمای مختصر عمل تبخیر انجام میدهد و ازبین نمیبرد ولی سرمای مختصر نمیتواند و بالعکس غلظت می دهد ، جمع میکند و نگهمیدارد . به همین علت است که روال باقی ماندن بهار بر رطوبت زمستانی با وضع باقی مانرن پائیز بر خشکی تابستانی یکسان نیست ، چون رطوبی بودن بهار در مدت معینی بوسیله گرمی معتدل میشود ، در حالی که خشکی پائیز در محدوده این مدت بوسیله سردی اعتدال نمی یابد . بنظر می رسد که در ایجاد خشکی و ایجاد تری ، دوعامل موثر مخالف موجود نباشد بلکه در یکی از این دو ، سرشتی دست اندر کار است که با دیگری کاری ندارد . چه گر از خشک شدن بحث کنیم به این معنی است که گوهر تری از میان رفته است ولی وقتی از رطوبی شدن بحث میشود به این معنی نیست که گوهر خشکی به کلی نابود شده است بلکه تنها این معنی ملحوظ است که گوهر نم پدید آمده است . وقتی از هوای تر و از هوای خشک بحث می کنیم مقصود ما نه شکل و هیئت هواست و نه کیفیت و کمیت طبیعی آن . نظر ما معطوف به چنین موضوعی نیست بلکه غرض از هوای مرطوب این است که بهارهای متراکم و آبدار با هوا درآمیخته اند ، یعنی ه.ا بر اثر متراکم شدن به هماهنگی بخار آب درآمده است و وقتی از هوای خشک بحث میکنیم مقصود این است که بخار آب از هوا جدا شده است و اجزای پراکنده هوا به هماهنگی گوهر آتش گرائیده است ، یا اینکه دودهای زمینی با هوا آمیخته اند و هوا در خشک بودن با زمین ( خاک ) هم آهنگ گشته است . زمین باکمترین گرمائی که در فصل بهار از اشعه خورشید دریافت میکند ، رطوبت زیاده از حد لازم را که در زمستان دریافت کرده است از خود میراند . لیکن پائیز فاقد چنین حالتی است که هوارا با کمترین سرما ، مرطوب کند و اگر تو می خواهی این راز را بهتر درک کنی بیا و بنگر که آیا مرطوب گشتن اجسام خشک در هوای سرد بهمان اندازه خشک شدن چیزهای مرطوب در هوای گرم است ؟

این قیاس درحالتی که سردی و گرمی هوا تقریبا یکسان و برابر باشند ، آری اگر در این مسئله دقت کنی میفهمی که گرمی و سردی از لحاظ تاثیر گذاشتن شان متفاوت هستند . علاوه بر این عامل موثرتری هم وجود دارد و آن اینکه اگر رطوبت عامل مددکاری نداشته باشد که آنرا نگه دارد ، نه در هوای سرد دوام می آورد و نه در هوای گرم . و بدیهی است که خشکی به هیچ کمکی نیازمند نیست . مقصود از اینکه رطوبت در اجسامی که در برابر هوا قرار دارند و یا هوای مرطوب اگر مددکاری نداشته باشد ، دوام زیاد ندارد ، این است که مفهوم (( هوای بسیار سرد )) ناظر است بر مقایسه آن با وضع بدن ما . ولی این هوای سرد که برای ما محسوس است حتی در سرزمین هایی که سرما قبل از ما به آنها میرسد تا این حد سرد نیست که تحلیل هرگز در آن راه نیابد ، بلکه در همه حال بر اثر نیروی حرارتی خورشید و اشعه ستارگان که در فضا هستند در حال گداختن است . اگر امدادی به سرما نرسد و گداختن استمرار یابد ، خشکی بزودی رخ می دهد . در بهاران ، مقدار رطوبت تحلیل رفته بیشتر از رطوبت بخار شده است و باین علت گرمی و رطوبت کم و لطیف در ظاهر جو هست و گرمای شدید در دل زمین وجود دارد و بخش لطیفی از آن گرمی تا نزدیکی سطح زمین می آید . در زمستان بنابه معلوماتی که از علوم طبیعی اصلی کسب شده است درون زمین دارای گرمای بسیار شدید و گرمای جو اندک است . پس دو عامل برای ایجاد رطوبت پدید می آید که عبارتند از اولا تصعید و بعد تغلیط ، بویژه سرما که نیز گوهر هوا را غلیظ می گرداند و موجبات تبدیل آن بحالت بخاری را فراهم میسازد .

اما در بهاران تحلیل رفتن هوا بیشتر از تبخیر آن است . گرمائی که در دل زمین وجود دارد بسیار کاهش می یابد و قسمتی از آن بطرف سطح زمین روی می آورد . این بخش حرارت بوسیله دو عامل قوی تر از تبخیرکننده ، یا چیزی که لطافت در تبخیر دارد دفع میشود و به سوی سطح زمین می آید . نیروی دفع کننده گرما ه بر ماده تسلط دارد آنرا لطیف می سازد . بر اثر این بخار کردن لطیف ، گرمای جو زیاد می شود وگرمی افزایش یافته ، سبب تحلیل رفتن می گردد .

اکثر عواملی را که در خشکانیدن ، مرطوب کردن ، تحلیل بردن و تبخیر شدن مؤثر هستند از نظر گذراندیم . اگر تک تک عوامل را ازهم جداکنیم و هریک را جداگانه شرح دهیم می بینیم که برخی از آنها ممکن است تاثیرات دیگری نیز داشته باشد که ما آنرا بیان نکرده ایم . چون در بهاران ماده بالارو و لطیف کننده زیاد نیست ، مزاج بهار از لحاطظ مقدار رطوبت و خشکی معتدل است و همچنین از حیث گرما و سرما در حالت اعتدال میباشد . هرچند مزاج بهار در اوایل فصل به سوی رطوبت گرایش بیشتری دارد و از اعتدال دور شده است ، با اینهمه دوری بهار از اعتدال در اوایل فصل با دوری پائیز از اعتدال که به سوی خشک مزاجی گرایش دارد قابل قیاس نیست . گذشته از آن اگر کسی بگوید که پائیز از حیث گرمی و سردی دارای مزاج کاملا معتدل نیست از حقیقت دور نشده است زیرا هوای پائیزی بعلت خشکی زیادش آمادگی کامل برای پذیرش گرما دارد و با مزاج آتشینی که تابستان برای آن تدارک دیده است خود را هماهنگ میسازد . باین جهت نیمروزهای پائیز به روزهای گرم تابستان میمانند و میتوان آنهارا نیمروز تابستانی نامید .

شبها و بامدادان پائیز سرد است ، زیرا اولا در پائیز خورشید از برابر سرما کناره گرفته است و ثانیا هوای لطیف و نامتراکم ، از سردی تاثیر زیاد می پذیرد . اما اعتدال مزاج بهار از لحاطظ گرمی و سردی و بیشتر از پائیز است ، زیرا هوای بهار مانند هوای پائیز از گرما و سرما چندان تاثیرپذیری ندارد که خود را مانند پائیز باسبب هماهنگ سازد . شب ها وروزهای بهاری از حیث گرما وسرما زیاد متفاوت نیستند . اگر پرسیده شود چرا شبهای پائیزی از شبهای بهاری سردترند ، درصوریتیکه هوای پائیز لطیف تر است و باید گرم تر باشد ؟

در پاسخ می گوئیم هوایی که بسیار رقیق باشد سرنوشتش مانند سرنوشت آبی است که بسیار رقیق است و سردی و گرمی بر آن زودتر اثر می گذارند . بهمین علت است که اگر آب را گرم کنیم و آنرا در سرما قراردهیم تا یخ ببند زودتر از آبی که قبلا گرم نکرده ایم یخ می بندد ، زیرا وقتی آب گرم میشود رقیق می گردد و سرما بسهولت در آن نفوذ می کند . علت اینکه بدن ما نسبت به سرمای بهاری چنان حساسیتی ندارد که نسبت به سرمای پائیزی دارد این است که بدن در بهاران از سرما به گرما آمده است و قبلا به سرما عادت کرده بود ، لیکن در پائیز عکس این مسئله صادق است . علاوه بر آن پائیز بطرف زمستان سیر میکند و بهار از زمستان دور شده است .

این نکته را نیز بدان که هریک از فصول در هر منطقه از مناطق زمین ، نوعی بیماری را برمیانگیزد . بر طبیب است که بیماری سرزمین های مختلف و تابع فصول مختلف را بخوبی بشناسد تا بتواند وسایل پیشگیری یا چاره جوئی و معالجه آنها را تدبیر نماید . گاهی اتفاق می افتد که در یک روز معینی بروز میکند ، روزی ممکن است زمستانی و روز دیگری تابستانی باشد ؛ روزی پیش می آید که میتوان آن را پائیزی نامید و سرانجام روز دیگری ر ا میبینیم که در آن هم گرما و هم سرما هردو عارض میشوند.

عوارض ناشی از باد

در فصل تغییرات هوا درباره بادها توضیحاتی داده ایم . لیکن در اینجا باز مطالبی در این زمینه از زوایای دیگری بیان می کنیم و گفتار جامعی خواهیم داشت .

اینک درباره هر نوع بادی بحث جداگانه ای را شروع می کنیم :

بادشمالی :

بادشمالی : تن را نیرو می بخشد ، جریان مایعات سطح بدن را مانع میشود ، منافذ ریز پوست را مسدود میکند ، هضم را تقویت می نماید ، شکم را بند می آورد ، بول را راه می اندازد و هوای گند و وبائی را اصلاح میکند . اگر باد شمال بعد از وزش باد جنوب آید ، آنچه را که باد جنوب سیلان داده است به سوی درون می فشارد و اتفاق می افتد که این مواد باز بخارج راه یابند . بهمین علت است که غالبا بعد از وزش باد جنوب و پیدایش باد شمال در تعاقب آن ، مواد از سر سرازیر میشوند و بیماریهای سینه رخ می دهد ، بیماریهای شمالی نمایان میگردد ، اعصاب آزار میبینند و از آسیب دیدگی آنها مثانه و زهدان بیمار میشوند ودشواری دفع ادرار ، سرفه ، درد دنده ، پهلو درد ، سینه درد و لرزش بروز میکند .

باد جنوب :

نیروها بر اثر بادهای جنوب سست میگردند ، منافذ پوست گشاده می گردند ، خلطها برانگیخته میشوند و بیرون می آیند و حواس سنگین میگردند . باد جنوب قرحه را تباهی و بیماریهارا وخامت میبخشد ، تن را لاغر میکند ، قرحه ها و نقرس را به خارشی سوزناک مبتلا میسازد ، سردرد ببار می آورد ، خواب آور است و تبهای عفونی همراه می آورد ولی گلو را زبر نمینماید .

باد مشرق

باد شرقی اگر در پایان شب و آغاز بامداد وزیدن گیرد لطیف تر و خشک تر از هوای وزشی است که از خورشید اعتدال یافته ، لطیف گشته و رطوبت آن کاهش یافته است .

اگر این باد در پایان روز و آغاز شب بوزد حالت آن برعکس است . بطور کلی باد شرقی از باد غربی بهتر است .

باد مغرب

باد غربی چنانچه در پایان شب و آغاز روز بوزد از هوائی آمده است که خورشید بر آن تاثیر نگذاشته است . چنین بادی متراکم و غلیظ است . اگر این باد در پایان روز و آغاز شب وزید باید نتیجه عکس را گرفت .

محیط زیست

در مبحث مربوط به دگرگونی های هوا سخنی چند از محل زیست بمیان آمد . اینک برآنیم گفتاری مختصر ولی باسلوبی دیگر در این زمینه داشته باشیم . تکرا مطلب بیقین زیانی دربر نخواهد داشت .

تاثیر محیط زیست

قبلا دانستی که عواملی مانند بلندی و پستی محیط زیست ، مجاورت محل زیست با بلندی و پستیها و کوهساران ، وجود درختان و کانها و گورستانها ، مواد بدبو و نظیرآن ، افزونی و کاستی آب و کیفیت خاک – که آزاد و یا شوره و یا خاک سیاه است و یا کانی است – جملگی تاثیراتی بر حالات بدن دارند . همچنین یاد گرفتی چگونه میتوان مزاج هوا را از موقع زمین و از خاک و از بخاری که به آن نزدیک است و از کوههای پیرامون آن و از بادهائی که در منطقه میوزد تشخیص داد .

بطور کلی می گوئیم ، هوائی که بعد از غروب خورشید ، زود سرد گردد و هنگام طلوع خورشید زود گرم شود هوائی است لطیف و در حالت عکس ، مخالف آن . بدترین هوا آن است که دل را افسرده کند و نفس را تنگی بخشد . اینک مناطق سکونت را بررسی می کنیم :

مناطق گرمسیر : مردم مناطق گرمسیر سیاه چرده و موفلفلی هستند و نیروی هضم کافی ندارند ، اگر در منطقه گرمسیر تحلیل ( تبخیر ) بیش از حد رخ دهد و رطوبت کاهش یابد ، مردم آن سرزمین زود پیر میشوند ، همچنانکه در حبشه می بینیم که مردم در سی سالگی پیر میشوند و چون روح آنها بسیار تحلیل رفته است همه بزدل و ترسو هستند . مردم گرمسیری بیشتر از سایر مردم نرمش تن دارند .

مناطق سردسیر : ساکنان مناطق سردسیر از مردم مناطق گرمسیر نیرومندتر ، پردل تر و خوش هضم ترند ، چنانکه دریافتی . اگر منطقه ی سردسیر مرطوب باشد مردمانش چاق و تر و تازه و دارای رگ های پوشیده هستند .

مناطق مرطوب : ساکنان سرزمینهای رطوبی زیباروی و نرم پوست هستند و در ورزش زود خسته میشوند . در این مناطق مرطوب تب مزمن ، اسهال ، خونریزی بر اثر حیض و بواسیر ، بیماری بواسیر و قرحه و عفونت و قلاع و بیماری صرع زیاد است .

مناطق خشک : مردم این سرزمین ها خشک مزاج و خشکیده پوست و واجد پوست ترک دار و خشک مغز میباشند و حالات آنها کاملا برعکس حالات مردم مناطق مرطوب و دارای تابستان گرم و زمستان سرد است .

بلندیها : مردمان سرزمین های مرتفع تندرست ، نیرومند ، چست و چابک و دارای عمر زیاد هستند .

پستی ها : آب در سرزمین های پست خنک نیست بویژه اگر راکد باشد . آبهای این مناطق یا آبهای مسیل ها است و یا در آنها خزه ها زندگی می کنند . و چون هوا در این سرزمین ها بد است ، آبها نیز به تبعیت از آن بد میشوند . مردمان چنین مناطقی همواره به رمد ( درد چشم ) و پژمردگی و رنگ پریدگی دچار میشوند .

سنگلاخ های لخت : هوای سرزمین های سنگلاخی در تابستان بسیار گرم و در زمستان سرد است . مردم این مناطق دارای تن سخت و درهم فشرده و پرموی و قوی بنیه و مفاصل محکم هستند . این مردم اغلب خشک مزاج ، کم خواب ، بد اخلاق ، خودخواه و لجباز میباشند ؛ در جنگها دلیرند ؛ در یاد گرفتن حرفه ها زیرک و انسان هائی هستند تندمزاج .

کوهساران برفگیر : هوای کوهساران تا زمانی که برف پایدار است بادهای مساعد خنک دارد . وقتی برف ها آب شدند و کوهستان مانع باد باشد گرما هجوم می آورد . مردم کوهساران مانند مردمان سایر سرزمین های سرد هستند و زیستگاه خوب دارند .

کرانه های دریا : در کرانه های دریا گرما و سرما معتدل هستند ، زیرا رطوبت در آنجا تاثیرپذیر نیست و وارد را در خود میپذیرد . بدیهی است که رطوبت درآنجا بیشتر از رطوبت خشکی است . اگر محل زیست شمالی و نزدیک دریا واقع باشد و سرزمین آن پست باشد و چنانچه جنوبی و گرم باشد نامطلوب است .

سرزمین های شمالی : سرزمین های شمالی همانند سرزمین های سرد بشمار می آیند که در آنها در فصول سرد و بیماریهای احتقان و عصر ( فشردگی ) بروز میکنند و خلطها در اندرون جمع میشوند . مردمان شمالی خوش هضم ودراز عمر هستند و بر اثر پرخوری و کمی تحلیل رفتن رگهایشان میترکد و بخونریزی بینی مبتلا میگردند . از آنجا که این مردم بنیه درست و حسابی دارند و گرمای غریزی آنها زیاد است به بیماری صرع دچار نمیشوند و اگر احیانا کسی باین بیماری گرفتار آید ، بیماری بسیار شدید است ر=زیرا چنین صرعی حتما عامل بسیار قوی باید داشته باشد .

مردم این سرزمین ها چون خون بسیار پسندیده و تن نیرومند دارند و هیچ عامل خارجی نیست که تن آنها را سستی و نرمی دهد ، زخم شان بزودی التیام می پذیرد و چون گرمی قلبشان بسیار شدید است روش دان را دارند .

زن های شمای از جریان خون حیض کاملا پاک نمیشوند زیرا مجرا تنگ است و موادی درانها نیست که سبب سیلان و سست گردانیدن شود . از این روی حیض آنها چنانکه باید روان نیست و گویند بهمین سبب نازائی آن ها ناشی از پاک نشدن زهدان است . چنین حالتی در مناطق ترک نشین بچشم نمیخورد . ولی من گویم ، گرمای غریزی زنهای شمالی ، کاهش مواد سیلان بخش و سست کننده بیرونی را جبران میکند . گفته اند که زنها شمالی کمتر سقط جنین میکنند . این خود دلیلی است صحیح براینکه نیروی ساکنان این مناطق زیاد است . زنهای شمالی عسر ولادت ( زحمت زایمان ) دارند ، زیرا اندام مولود در آنها برهم آمده و بند آمده است . این زنها غالبا بر اثر سرما سقط جنین میکنند ؛ شیر آنها کم و بر اثر سرما غلیظ است، زیرا سرما شیر را از جریان و سیلان متوقف میسازد .

در چنین سرزمینی ، مردمان و بویژه ناتوانان هم مانند زنان به بیماری کزاز و سل دچار میشوند ، بخصوص در زنانی که وضع حمل میکنند و بر اثر زحمت زایمان فشار زیادی بر خود وارد می کنند ، رگ هائی که در اطراف سینه است و یا بخش هائی از عصب و رشته های عصبی آنها میترکد . اگر ترکیدن مربوط به رگ های اطراف سینه باشد ان زن به سل دچار میشود و اگر عصب و رشته پهلو بترکند به کزاز مبتلا میگردند . ابتلا در هر دو حالت شدید است . همچنین زنانی که وضع حمل میکنند چون بسیار دشوار میزایند در موقع فشار دادن ممکن است مراق شان ترک بردارد .

خردسالان در مناطق شمالی به ریزش ادرار مبتلا میگردند و چون بزرگ شدند خوب میشوند .

دخترها در کوچکی به آب شکم و زهدان مبتلا می شوند و در بزرگی شفا می یابند .

مردمان شمال بندرت دچار چشم درد ( رمد ) میشوند و اگر مبتلا شوند ، عارضه مزبور بسیار شدید است .

مساکن رو به مشرق : شهری که رو به رو مشرق است ، چون خورشید بامدادان بر آن می تابد و هوا را صاف میگرداند و بعد از دور شدن خورشید بادهای لطیف که از طرف خورشید می آیند بر آن میوزد ، دارای هوای سالم و مساعد است .

مساکن رو به مغرب : خورشید به شهری که رو به مغرب است و از سمت مشرق پنهان شده است دیر می تابد و بزودی رخ برمیتابد دور میشود ، در نتیجه نه هوایش را لطیف میکند و نه آنرا می خشکاند و هوا در آن مرطوب و غلیظ باقی میماند . اگر خورشید بادی را بچنین شهری گسیل دارد غربی است و در شب میوزد و کیفیت همان سرزمینهای تر مزاج و واجد گرمای معتدل و غلیظ دارد . اگر هوا آنقدر غلیظ نبود به هوای بهار میمانست .

ولی مساکن روبه مشرق از مساکن رو به مغرب سالم ترند . نباید به کسانی که به الحال میگویند که هوای این مناطق کاملا مثل بهار است گوش داد . فقط میتوان گفت که هوای چنین مناطقی در مقایسه با دیگر سرزمینها بسیار خوب است . عیب بزرگش این است که تابش خورشید کمتر به آن میرسد و چون خورشید در نقطه بلندی بر این مناطق می تابد گرمی بایسته را نمیبخشد و گرمای خورشید یکدفعه بعد از سرمای شب آن ها میرسد . مردم این منطقه بلحاظ ترمزاج بودن هوا ، صدایشان میگیرد و بخصوص در پائیز بر اثر سرما خوردگی بصدا گرفتگی دچار میشوند .

اثر خوراکی ها و نوشیدنی ها

تاثیرات خوراک و نوشیدنی ها در بدن انسان در سه وجه خلاصه میشود : هیئت ، یعنی کیفیت ماده خوردنی و نوشیدنی ، عنصر ، یعنی عنصر اصلی خوراک یا نوشیدنی و سرانجام گوهر ماده خوراکی یا نوشیدنی بطور عموم .

اگر این سه وجه را از لحاظ لغوی بررسی کنیم ، شاید هر سه آنها یک معنی داشته باشد ، لیکن هریک از واژه های هیئت ، عنصر و گوهر مفهوم جداگانه ای دارد که اینک شرح می دهیم .

مراد از تاثیر گذاشتن بوسیله هیئت آن است که وقتی خوراک یا نوشیدنی به بدن وارد میشود گرم ویا سرد می گردد . اگر غذا ونوشیدنی گرم است به بدن گرمی می دهد و اگر سرد است به آن سردی می بخشد ، یعنی قبل از آنکه هم مزاج بدن شما شده باشد تاثیری دارد .

ماده تناول شده به مرحله ای میرسد که تغییر می یابد و صورت جزئی از ادام بدن را میپذیرد . لیکن باز بخشی از حالات آن ماده با مزاج عضوی که جزو آن گشته است سازگار نیست و به زمانی نیاز دارد تا هماهنگ با مزاج اندام شود . برای این منظور دو مثال می آوریم و آن تناول کاهو و سیر است : بخشی از ماده کاهو در بدن بخون تبدیل میشود . از آنجا که مزاج کاهو سرد است ، خونی که از آن آمده است با اینکه خون نیک است باز سردی آن از سردی لازم مزاج انسان بیشتر است . مزاج سیر گرم است : اگر سیر تناول شده حالت اولیه خود را پشت سر بگذارد و بخشی از آن خون گردد و خون مزبور با اندام بدن بیامیزد و هم مزاج گردد گرمی موجود در مزاج سیر ببیشتر از آن است که مزاج انسان جهت ماندن در اعتدال نیاز دارد .

سومین نوع تاثیر غذای تناول شده اعم از خوراک و نوشیدنی که آنرا کنش گوهری نامیدیم این است که بعد از آنکه متده غذائی بدون تغییر حالتی بدرون وارد شد و کار خود را انجام داد و بعد از انکه تغییر یافت و خود را با مزاج هم شکل کرد و یا در مرحله ای ماند که تماما خود را با مزاج اندام همانند نکرده است ، اجزای ساده تشکیل دهنده گوهر آن ماده باهم می آمیزند و از این آمیزه مزاجی بوجود می آید که برای پذیرفتن انواع و صور زیاد دیگری که غیر از عناصر ساده خودش هستند آمادگی پیدا میکند .

توضیح : منظور از تاثیر گذاشتن ماده تناول شده ، تاثیر در کیفیت آن است . یکی تاثیری است که ماده تناول شده قبل از تغییرش برجای می گذارد ، دوم تاثیر عنصری آن است که عنصر ماده تناول شده گوهر خود را چنان تغییر میدهد و به نیروئی تبدیل میشود که ماده تحلیل رفته را جبران می کند و از طریق افزودن خون ، گرمی غریزی را در بد تقویت مینماید .

بقایای ماده تناول شده که با ماده هم شکل اندام تغییر نیافته است ممکن است کنشی در بدن داشته باشد . تاثیر گوهر ماده تناول شده باین ترتیب است که بعد از مرحله اول و مرحله دوم هضم ، عناصر ساده آن مزاجی بخود می گیرند و بعدا آن مزاج انواع و صور بیشتری نسبت به عناصر ساده خود پیدا میکند که این نوع و صور ، غیر از کیفیات اولی است که برای عنصر وجود داشت ؛ نه از عنصر ساده مزاج است و نه خود آن مزاج ، زیرا که این کیفیت نه گرمی است و نه سردی ، نه رطوبت است و نه خشکی ، نه ساده است و نه ترکیبی . منظور از این تعریف آن است که بعد از آنکه عناصر ساده مواد تناول شده در آخرین مرحله گرد هم می آیند باهم می آمیزند و از این آمیزش مزاجی پدید می آید که آمادگی پذیرش ماده دیگری را دارد که میتوان آنرا تکمیل عنصر بعد از پیدا شدن مزاج نامید . مانند نیروی جاذبه در مغناطیس و نظیر طبیعت هر نوع حیوان و نبات که از آنها استفاده میشود و مزاجی را تهیه می بینند .

شکلی که بعد از مزاج پدید می آید اگر دارای نیروی تاثیر پذیری باشد بوسیله تاثیر کننده دیگری تکمیل میشود و اگر تاثیر پذیر نباشد با تاثیر گذاشتن بر غیر خود به کمال می رسد ، چنانچه از نیروی تاثیر کننده باشد ، دو وجه دارد : یا بر بدن تاثیر میگذارد و یا تاثیر نمیگذارد . اگر نیرویی باشد که بر بدن انسان تاثیر بگذارد ، اثر آن یا ملایم است یا ناملایم و در دو حالت تاثیرش زاده مزاج خود آن نیست بلکه زاده صورت نوعی آن است که بعد از مزاج حاصل شده است و از این روی آنرا کنشی بوسیله همه گوهرها مینامند ، یعنی کنشی در صورت نوع ، نه کنشی به کیفیت یعنی به کیفیات چهارگانه و نه از مزاج حاصل از آنهاست .

بحث از کنش ملایم و ناملایم نیروی تاثیر کننده در بدن بود . اینک برای هردو مثالی می آوریم : کنش نیروی تاثیرکننده ماده تناول شده بصورت ملایم ( مناسب ) نظیر تاثیر فاوانیاست که بیماری صرع را از بین میبرد . کنش تاثیر بخش ناملایم ( نامناسب ) و منافی مزاج بدن مانند نیروی بیش ( گیاهی سمی ) است که گوهر انسان را به تباهی می کشاند .

اینک به مطلب برمی گردیم و می گوئیم : وقتی چیز تناول شدنی یا ملطوخ ( قابل گذاشتن بر جسم )را گرم یا سرد مینامیم ، منظورمان این است که آن چیز نیروی گرمی و یا سردی دارد نه اینکه دارای کنش گرم یا سرد است . منظور ما از این نیرو این است که گرم تر از گرمای بدن ما و سردتر از سردی بدن ماست و مراد از این نیرو ، نیروئی است که بعد از گردهمائی با گرمای غریزی بدن بحساب می آید ، بطوریکه حامل این نیرو وقتی از نیروی غریزی ما تاثیر پذیر میشود ، آنگاه کنش نیرو پدید می آید . مراد ما از چنین نیروئی ممکن است نیروی چیز دیگری مثلا آمادگی زیاد و کامل باشد همچنانکه می گوئیم : کبریت ( گوگرد ) بوسیله نیرو گرم است ( نیروی کبریت گرم است ) و یا اینکه می گوئیم فلان چیز گرم یا سرد است . منظورمان این است که آن چیز در مزاج خویش و در تکوین عناصر اولیه اش گرم تر یا سردتر از حد لازم است و کنش بدن خودمان را در سنجش حالت آن را به حساب نیاوریم . اگر گفتیم فلان دارو از حیث نیرو چنین و یا چنان است مقصود ما از نیروی آن خوی سرشتی آن است نظیر این حالت که نویسنده ای ترک نویسندگی کرده است اما میتواند بنویسد و نیروی نوشتن از او جداشدنی نیست . و یا اینکه می گوئیم : بیش ( گیاه سمی ) بوسیله نیرو تباه کننده است . تفاوت بین نیروئی که سرشتی است نیروی اولی که تا در درون بدن با حرارت غریزی بهم نرسند و تا حرارت غریزی در آن اثر نکند پدید نم آید ، این است که نیروی اولی تا بوسیله بدن تغییر ظاهر ندهد ، کنشی از خود نشان نمی دهد ولی نیروی سرشتی چنین نیست و همینکه با حرارت غریزی برخورد کرد بدون اینکه تغییر یابد کار خود را انجام می دهد مانند سم افعی ، یا اینکه به کمترین تغییری که می یابد کارگر است مانند بیش . در بین این دو نیروی نامبرده ، نیروی دیگری هست که میتوان آنرا نیروی حد واسط خواند و آن عبارت از نیروهای داروهای سمی است .

بعد می گوئیم : کنش داروها را در بدن در چهار مرحله قرار داده اند :

نخست آنکه کنش دوای تناول شده بوسیله کیفیت دوا باشد و این کنش احساس نشود ، مانند اینکه بدن از لحاظ گرمی و سردی بحدی برسد که احساس نگردد ، مگر اینکه تکرار گردد و یا بسیار باشد .

دوم اینکه کنش از مرحله اولی نیرومندتر باشد و اثرش محسوس گردد ولی به کنش های بدن زیان آشکار نرساند و مجرای طبیعی آنرا تغییر ندهد ، مگر اینکه با عرضی ( روی آوردی ) همراه باشد و یا تکرار گردد و بسیار شود .

سوم اینکه کنش داروهای تناول شده زیان آشکاری برساند ولی بدرجه ای نرسد که تباهی و مرگ را در پی داشته باشد .

چهارم آنکه زیان بحدی باشد که تباه گرداند و بکشد . این کنش از داروهای سمی سر میزند و کنش داواهای سمی  از کیفیت است . و آنچه برای تمامی گوهر کشنده است سم است .

بازهم توضیح میدهیم و می گوئیم : هر چیزی بر بدن وارد آید کنش و واکنش بوجود می آورد که از سه حالت خارج نیست :یا بدن آنرا تغییر میدهد و خود از آن تغییر نمی یابد ، یا بوسیله بدن تغییر می یابد و خود نیز بدن را تغییر می دهد و یا اینکه بدن را تغییر میدهد و بوسیله بدن تغییری بر آن وارد نمیشود .

آنچه بوسیله بدن تغییر می یابد و بدن را چنان تغییر نمی دهد که بحساب آید دو حالت دارد : یا همانند بدن میشود و یا نمیشود . آنچه همانند بدن میشود همه غذاها – بدون استثناء – است وآنچه همانند بدن نمیشود عبارت از د.ای معتدل است . آنچه بوسیله بدن تغییر می یابد و بدن را تغییر می دهد بر دو حالت است : یا اینکه در تغییر دادن بدن و تغییر یافتن بوسیله  بدن برابر است و سرانجام بوسیله بدن چنان تغییر می یابد که دیگر بارای تغییر دادن بدن را از دست می دهد و یا اینکه بالعکس سرانجام چنان تغییری در بدن می دهد که بدن تباه می گردد .

آن حالت اول که گفتیم در آن کنش و واکنش بر بدن و از بدن برابر است و در آخر از کنش باز میماند بر دو وجه است : یا به حالتی در می آید که شبیه بدن باشد و یا به آن حالت در نمی آید و شبیه بدن نمیشود . آنچه شبیه بدن میشود غذای داروئی است و آنچه همانند بدن نمیشود دوای مطلق ( سره ) است .

وجه دوم که در آن بعد از کنش و واکنش بر بدن و از بدن ، سرانجام چنین تغییری در بدن ایجاد مینماید که بدن به تباهی میگراید ، همانا داروی سمی است .

اما آنچه که به هیج وجه تغییر نمی یابد ولیکن بدن را تغییر می دهد سم مطلق است .

منظور ما از اینکه بدن تغییری در سم مطلق نمیدهد این نیست که بوسیله گرمای غریزی بدن گرم نمیشود ، چه حالت گرم شدن نیز نوعی تغییر است بلکه اکثریت سموم اگز بر اثر گرمی غریزی بدن گرم نشوند تاثیری بر بدن ندارند ، مراد ما این است که از صورت طبیعی خارج نمیشود و بدون خارج شدن از صورت طبیعی بوسیله نیروی پایدار و پابرجا دست اندر کار است تا بدن را تباه گرداند . اگر طبیعت چنین سمی گرم باشد در اینصورت ویژگی طبیعتش که گرمی است در گداختن روح کمک میکند ، مانند سم افعی و بیش ( گیاه سمی ) . و اگر طبیعت آن سرد باشد و ویژگی مزاجیش که سردی است در خاموش کردن و سست نمودن روح مددکار میشود ، مانند سم کژدم و شوکران و تمام سم های سردکننده . و امکان دارد که سرانجام در بدن تغییر طبیعی روی دهد که عبارت از گرم شدن است ، زیرا سم اگر هم دارای مزاج سرد باشد وقتی با خون می آمیزد گرمی بدن را حتما افزایش می دهد . حتی کاهو و کدو که مزاج سرد دارند این گونه گرمی را به بدن میدهند . لیکن منظور ما از کلمه تغییر این نوع گرمی دادن نیست بلکه کنشی است که از کیفیت چیزی سرمیزند و نوعیتش هنوز باقی است .

تغییر داروی غذائی که ناشی از تاثیر بدن در آن است نیز دو مرحله دارد :

گوهر آن بوسیله بدن تغییرمی یابد و کیفیت آن نیز تغییر می یابد ولی در این وهله کیفیت را تغییر می دهد . در ضمن تغییر کیفیت در مرحله اول یا گرمی دهنده میشود مانند سیر ، و یا سردی دهنده میشود مانند کاهو . و هرگاه کار تغییر یافتن به جائی رسید که ماده تناول شده بخون تبدیل شود قسمت اعظم تاثیرش در گرمی بخشیدن است و این امری است بدیهی ، زیرا زیاد گردانیدن خون خود زیاد کردن گرمی است و چون ماده تبدیل به خون شده است حتما گرم شده ، سردی را دور کرده است . باوجود این هریک از مواد تناول شده گرم و یا سرد با اینکه خون شده اند و با اینکه گوهر خود را تغییر داده اند بقایای حالت غریزی را نگهمیدارند ، مثلا در خونی که از کاهو بوجود آمده است اثری از سردی و در خونی که از خوردن سیر حاصل شده است اثری از گرمی غریزی و آنهم تا مدت معین باقی میماند .

داروهای غذائی بر دو حالت است : بخشی به خاصیت داروئی نزدیک تر و قسمتی به ماده غذائی بیشتر نزدیک است . همچنین درخود غذاها نیز بخشی مزاجشان با گوهر خون سازگار است ، مانند شراب و زرده ی تخم مرغ و آبگوشت و بخش دیگری از آنها از گوهر خون دورترند مانند نان و گوشت ؛ بخشی نیز بسیار دورترند مانند غذاهای داروئی .

ما می گوئیم : عذا بوسیله کیفیت و کمیت خود تغییراتی در بدن بوجود می آورد .

تغییرات بوسیله کیفیت را دانستی . اما تغییر بوسیله کمیت دو حالت دارد : یا غذا به مقدار زیاده از حد وارد بدن میشود و سو هضم و بیماری سدد و در نتیجه عفونت بوجود می آورد و یا کمتر از حد لازم که موجب پژمردگی می گردد . غذای زیاده از حد لازم همواره سردی مزاج را با خود می آورد ، مگر اینکه بر اثر غذای زیاده عفونت پدید آید و آنوقت گرمی مزاج را افزایش میدهد . زیرا عفونت هم از گرمی بیگانه بوجود می آید و هم گرمی بیگانه را ایجاد می کند .

باز می گوئیم غذا بر سه قسم است : لطیف ، غلیظ ، معتدل .

غذای لطیف غذائی است که از ان خون رقیق حاصل میشود و غذای غلیظ خون غلیظ را بوجود می آورد . هرقسم غذائی را دو حالت است : یا ماده تغذیه ای آن بسیار است و یا کم .

غذاهای لطیف دارای ماده غذائی زیاد مانن شراب ، گوشت ، زرده تخم مرغ گرم شده یا نیم پخته است . زرده تخم مرغ ماده غذائی زیادی در بردارد و گوهرش به غذا تبدیل میشود. برخی غذاهای لطیف دارای ماده غذائی کم عبارتند از : گلاب ( جلاب ) ، سبزیهائی ( بقول ) که در هیئت و حالت معتدل هستند ، سیب ، انار و مشابه آنها . غذاهای غلیظ و دارای ماده غذائی زیاد عبارتند از تخم مرغ آبپز و گوشت گاو . غذاهای غلیظ و دارای ماده غذائی کم عبارتند از پنیر ، گوشت خشک شده ( قدید ) ، بادمجان و شبیه آن .

هریک از اقسام این غذاها از دو حالت خارج نیست یعنی یا بد کیموس است یا نیک کیموس.

از غذاهای لطیف دارای ماده غذائی زیاد و نیک کیموس ، زرده تخم مرغ ، شراب ، و آبگوشت را نام می بریم . از غذاهای لطیف نیک کیموس و دارای ماده غذائی کم کاهو ، سیب و انار قابل ذکرند .

برخی غذاهای دارای ماده غذائی کم و بد کیموس مانند ترب ، خردل و اکثر انواع حبوبات هستند .

 از غذاهای لطیف دارای ماده غذائی زیاد و بد کیموس ، چگر سفید و جوجه ناهض ( جوجه نورسیده ) میباشند .

غذاهای غلیظ و دارای ماده زیاد و کیموس خوب تخم مرغ آب پز و گوشت شیشک

 از غذاهای غلیظ و دارای ماده غذائی زیاد و بد کیموس گوشت گاو ، گوشت اردک و گوشت اسب قابل ذکر است

 . از غذاهای غلیظ دارای ماده غذائی کم و بد کیموس ، گوشت خشکیده را نام می بریم . و تو در بین آنها غذای معتدل را می یابی .

آب

آب یکی از عناصر اصلی است و تنها همین عنصر است که وجودش در تمام غذاهای تناول شده ضروری است . آب بخودب خود مغذی نیست ولی موجب رانده شدن غذا میگردد و در بلع و فرودادن آن کمک می کند .

اینکه گفتیم آب مغذی نیست دلیلش این است که آب جسمی است بسیط و تا موقعی که بسیط است و ترکیب نیافته است نمیتواند مغذی باشد .

 عنصر غذائی عنصری است که نیرویش بتواند بخون تبدیل گردد و بعد از (( خون شدن )) شکل اندام انسان را بخود بگیرد . چنین عنصری حتما باید از سادگی بحالت ترکیبی تبدیل شده باشد .

آب گوهری است که غذا را روان و رقیق میگرداند و آن را همراهی میکند تا به درون رگها برسد و تا موقع خارج شدن از بدن ، همراه آن است . در تمام کارها غذا به آب نیاز هست و کمک آن لازم میباشد .

انواع آبها :

آبها از حیث گوهر یکی هستند ، لیکن بوسیله آمیزه های خارجی و کیفیاتی که بر آنها چیره میشود تغییر حالت می دهند . بهترین آبها آب چشمه سار است لیکن نه هر چشمه ساری . بهترین آب در چشمه هائی است که از خاک آزاد ( خالص ) میجوشد و آن خاک بوسیله کیفیات و هیئت های بیگانه دربرگرفته نشده است . بعد از این نوع چشمه ها ، چشمه ای که از سنگ بیرون می آید و از زمین هیچ تعفنی به آن سرایت نمی کند قرار دارد . لیکن آب خاک آزاد بهتر از آب برآمده از سنگ است . اصطلاح چشمه سار آزاد شامل همه چشمه های تشکیل شده از خاک آزاد نمیشود ؛ شرط لازم این است که آب جاری باشد ، تابش خورشید به آن برسد و بادها بر آن بوزند . در چنین حالتی است که آب جاری مطلوبتر از آب سرچشمه است . لیکن سرباز بودن آب راکد مطلوب نیست و بهتر است چنین آبی درونی و پوشیده باشد .

بدان هر آبی که بسترش گلی است بهتر از آبی است که بر بستر سنگس روان است ، زیرا گل آب را تصفیه میکند و آمیزه های بیگانه را از آن می گیرد و اینکار در بسترهای سنگی عملی نیست . لیکن بستر گلی موقعی از بستر سنگی بهتر است که خاک بستر از گل سیاه و از نوع شورمزار نباشد ؛ شرط این است که خاک آزاد باشد .

اگر جریان آب شدید و مقدار آن زیاد باشد آمیزه هائی که مقدارشان کمتر است هم مزاج خود می سازد .

بهترین آب در بین آبهای جاری آبی است که به سمت خاور در جریان است و بهتر از آن ، موقعی است که آب بسوی مشرق تابستانی میرود . چنین آبی هر قدر از منشاء دور شود بهتر می گردد . بعد از آن ، بهترین آب آن است که به سمت شمال جریان دارد . آبی که بسوی مغرب و جنوب در جرکت است نامطلوب است و نامطلوبتر از آن موقعی است که باد جنوب بر آن بوزد .

آبی که از نقاط مرتفع به نواحی پائین سرازیر است و دارای صفات نیک یاد شده است بهترین آب روی زمین می باشد . چنین آبی با آن صفات چنان گواراست که گوئی مزه شیرین دارد واگر آنرا با شراب بیامیزی شراب را بمقدار بسیار کم در خود میپذیرد . این آب سبک وزن است ؛ در زمستان بعلت نفوذ سرما ، سرد ودر تابستان بر اثر نفوذ حرارت گرم است ؛ هیچ طعم و بوئی بر آن غالب نیست ؛ در سرازیر شدن پرشتاب است ؛ زودپز و زود حل کننده است .

در اکثر حالات آب سبک از آب سنگین بهتر است . برای سنجش آبها دو راه وجود دارد : یکی بوسیله پیمانه و دیگر اینکه دو تکه پارچه و پنبه را که وزن برابر دارند در دو آب جداگانه فرو میبرند تا کاملا خیس شوند . این دو قطعه خیس شده را چنان میفشارند که دیگر آبی پس ندهند ، آنگاه هر دو قطعه را مجددا وزن می کنند قطعه سبک تر بهتر است .

آب ناگوارا بوسیله تبخیر و تقطیر مطلوب می گردد . اگر عمل تبخیر و تقطیر ممکن نشد باید آنرا جوشاند .

دانایان میدانند که آب جوشیده کم بادتر است ( دارای هوای  کمتر است ) و زودتر سرازیر میشود ( گواراتر است ) ولی طبیبان مبتدی برآنند که اگر آب جوشیده شد لطیفش متصاعد میشود و غلیظش جای میماند و اگر آبی غلیظ باشد و لطیفش رفت نباید به گوارائی آن امیدوار بود . ولی باید بدانی که آب تا موقعی که آب است تمام اجزایش در لطافت و غلظت همانند و برابرند ، زیرا آب جسمی است بسیط و ترکیب نیافته . عوارضی که آب را غلیظ میگردانند از دو عامل منشاء میگیرند :

یکی تاثیر حالت سرمای شدید بر آب است که آنرا غلیظ و متراکم میگرداند .

و دیگر اجزای بسیار ریز و خرد زیر زمینی است که با آب آمیخته و سبب غلظت آن گشته است ، زیرا ذرات خاکی از آنجا که بسیار ریز و کم حجمند نمیتوانند التصاق اجزای آب را بشکافند ، و از آن جدا شوند و ته نشین گردند و ناگریز معلق می مانند و با گوهر آب هماغوش میشوند و آن را غلیظ میگردانند .

اگر آب را بجوشانیم ، از طرفی غلظتی را که بر اثر سرما دریافت کرده است از خود می راند و از سوی دیگر در اجزای آن چنان تخلخلی روی می دهد که هیئت آن بسیار رقیق تر میشود و التصاق اجزای آن از هم میپاشد و آنگاه ذرات غلظت بخش خاکی که در آن محبوس هستند از قید تراکم رهائی می یابند و آزادانه سرازیر و ته نشین میگردند .

وقتی این ذرات ته نشین شدند ، آبی سره و نزدیک به همان عنصر ساده باقی می ماند .

آنچه در ضمن تبخیر بر اثر جوشاندن ، از آب جدا میشود با آنچه باقی مانده است همجنس است و از او دورنگشته است ، زیراآبی که از آمیزه های بیگانه رهائی می یابد ، اجزای باقی مانده اش در لطافت هم آهنگ و قسمت بالارو بر بخش باقی مانده برتری ندارد .

پس جوشاندن آب بواسطه اینکه تاثیر غلظت سردی را می راند و آمیزه های خاکی را ته نشست می دهد موجب می گردد لطافت آن باقی بماند و از غلظت رهائی یابد . بگذار دلیلی بیاوریم :

آب غلیظ را مدت زیادی بحال خود بگذار ، میبینی که در این مدت ، مقدار قابل توجهی از آن نه نشین نشده است . لیکن اگر آن را بجوشانی افزایش مقدار ته نشست را فورا میبینی و در می یابی که علت این پالایش جوشاندن است و این رقت و صفا و سبکباری یر اثر جوشیدن تحقق یافته است .

بگذار نمونه هائی از آب خوب و بد را ذکر کنیم : مگر ندیده ای که اگر از آب دره های بزرگ مانند رود جیحون وبخصوص در قسمت های پایین آن مشتی برداریم این آب نخست بسیار تیره است ولی خیلی زود یکباره صاف و روشن میشود و اگر بخواهیم برای بار دوم آنرا بپالائیم ته نشین قابل توجهی از آن ایجاد نمیشود .

برخی از مردم در ستودن آب نیل مبالغه میکنند . آب نیل گویا به چهار دلیل بر آبهای دیگر برتری دارد یعنی بدلایل : دوری سرچشمه ، خوبی مسیر ، حرکت آب از جنوب به شمال و لطیف کننده های آب که به آن میریزند . برخاب زیاد آن را نیز خصوصیت موثر دیگری در این زمینه بحساب آورده اند ، لیکن باید دانست که رودخانه های دیگری نیز وجود دارند که از لحاظ برخاب با رودخانه نیل برابرند .

لیکن آبهای ناگوار ( نامطلوب ) را اگر هر روز از ظرفی به ظرف دیگر بریزی و با این روش آنرا بپالائی ، هر روز ته نشست مجددی میدهد و ذرات آن بکلی از بین نمیرود . لیکن در این عمل ته نشست در این آب بسیار سریع انجام می گیرد و آب هرگز چنانکه باید روشن و بدون چربی جدا و ته نشین میگردند و ابن جداشدن از غلظت به آن آسانی میسر نیست .

همانطور که گفتیم جوشاندن آب گوهر آن را لطافت میبخشد . برهم زدن آن نیز وسیله ای است در درجه دوم که این لطافت را ایجاد می کند .

یکی از انواع آبهای مطلوب آب باران است ، بویژه بارانی که در تابستان می آید از ابرهای همراه غرش رعد ناشی میشود .بارانی که از ابرهای همراه با بادهای توفانی حاصل میشود بوسیله بخار مولد و ابر بارنده تیرگی میگیرد و گوهر نابش ناباب میگردد و در آن کدورت بوجود می آید . آب باران با اینکه از آبهای مطلوب است خیلی زود متعفن میشود ، زیرا این آب بسیار لطیف است و تباه کنندگان خاکی و هوائی در آن زود تاثیر میگذارند و تعفن در آن راه می یابد . اگر آب متعفن شود اخلاط را در بدن به عفونت دچار میسازد و با سینه

وصدا ناسازگار است . گروهی معتقدند تعفن سریع آب باران از آن است که باران زاده بخاری است که از رطوبتهای گوناگون از زمین برمی خیزد و مجددا به زمین برمی گردد .اگر پندار آنان درست بود و منشاء باران همان بود که آنها میگویند آب باران جزو آبهای نامطلوب بود و کسی آنرا نمیستود . گفتار آنان درست نیست . علت تعفن سریع آب باران لطافت گوهر است و هر لطیف گوهری برای تعفن آمادگی کامل دارد . اگر آب باران را بی درنگ بجوشانند تعفن را کمتر پذیرا خواهد بود .

اگر کسی موقعی به ناچار آب باران متعفن را بنوشد و مواد ترش ( حموضات ) در پی آن بخورد زیانی بدو نمیرسد .

آب چاه و قنات در مقایسه با آب سرچشمه نامطلوب بشمار میرود ، چه این آب مدتها در دل خاک زندانی بوده است ، با خاکی ها آمیخته است و مواد متعفن در آن وارد شده است . این آب بوسیله نیروی بازوی انسان و با بکار بردن فن و حیله به بیرون تراویده است . آبی نیست که دارای نیروی جهش و حرکت بطرف سطح زمین باشد . بدترین نوع این آبها آبی است که در لوله های سربی جریانش داده اند . سرب از نیروی آب می کاهد و غالبا سبب قرحه روده میشود .

آب نزیز ( آب تراوشی غیر چشمه ) بدتر از آب چاه است زیرا معمولا چاه ها را لاروبی می کنند و جوشانی آن را تازه میگردانند و این آب در حرکت پایدار است و در مخزن خود زیاد راکد نیست و مدت زیادی در خلل وفرج زمین نمیماند . لیکن آب نزیز در خلل و فرج زمین های گندیده زیاد میماند و با حرکت آرام بسطح زمین میرسد . بیرون آورنده آن فقط انبوهی آب است و نیروی جریان دهنده چشمه آنرا خارج نکرده است . آب نزیز همیشه از زمینهای متعفن منشاء میگیرد .

آبهای یخی و برفی غلیظ هستند . آبهای میان بیشه های انبوه بویژه آنهائی که با هوا تماس دارند نامطلوب و سنگین میباشند . این آبها که در زمستان بر اثر برف سرد میشوند موجد بلغم میگردند و در تابستان که بر اثر حرارت خورشید گرم و متعفن می شوند بیماری مراره را بوجود می آورند . و از آنجا که آبها غلیظ هستند و آمیزه خاکی دارند و لطیف آنها تحلیل رفته است کسانی که آنها را مینوشند ممکن است به بیماریهای طحال ، تنگی مراق ، متوقف گشتن احشاء و شکستگی یا سستی دردست و پا و کتف و گردن دچار گردند . کسی که این نوع آب را مینوشد اشتهای غذا بر او چیره میشود ، تشنگی زیاد روی می آورد ، شکم وی بند می آید و بدشواری تخلیه مبتلا میشود و چه بسا به بیماری استسقاء نیز گرفتار میگردد ، زیرا مواد آبکی در آنها محبوس میشود ؛ حتی ممکن است به ذات الریه و لیز خوردن امعاء و طحال مبتلا شود و پاهای او باریک و کبدش ناتوان گردد . این مبتلایان بسبب بیماری طحال کمترغذا میپذیرند . شاید هم بر اثر این آبها ، دیوانگی و بواسیر و شکم فروهشتگی و ورم های نرم بویژه در موسم تابستان پیدا شود .

زنانی که این نوع آب را میخورند در حالت بارداری و زایمان درد زیاد میکشند و جنین های بادکرده میزایند . بارداری دروغین در آنها زیاد دیده میشود .

خردسالان با مصرف این آب به ادرار بول و بزرگسالان به شکم گندگی و دملهای ساق دچار میشوند و این دملها شفا نمی یابند . در این اشخاص اشتها زیاد ، اسهال دشوار و آنهم با درد و زخم احشاء همراه میباشند ؛ تب چهار روزه ( ربع ) و در پیران تب سوزنده پیدا میشود زیرا پیران مزاج و شکم خشک دارند .

آب راکد از هر نوع که باشد برای معده نامساعد است . آبی که تازه از چشمه میجوشد مانند آب راکد است و تنها امتیازش نسبت به آن د راین است که آب چشمه در یک جا زیاد نمی ماند . آب چشمه تاموقعی که بجریان نیفتاده است حتما نوعی سنگینی دارد و ممکن است در آب تازه از چشمه آمده خاصیت قبض کنندگی باشد . چنین آبی در درون بسیار زود گرم میشود و برای اشخاص تبدار و بیماران مراره ناسازگار است ، لیکن در بیماریهائی که نیاز به بند آمدگی یا پخته گشتن مواد هست مطلوب میباشد .

آبی که با گوهر مدنی آمیخته است و یا بسترش مدنی است و آبی که در آن زالو وجود دارد بسیار نامطلوب است . در برخی از این آبها فوائدی نیز نهفته است : مثلا آبی که با گوهر مئنی آمیخته است و در آن گوهر آهن چیرگی دارد احشاء را تقویت میکند و بیماری ذرب ( اسهال با منشاء معدی ) را متوقف میسازد ؛ چنین آبی اشتها را برمیانگیزد . درباره این آبها و عومل همراه آنها بعدا سخن خواهیم گفت .

یخ وبرف اگر پاکیزه باشند و با نیروی نامطلوب نیامیزند وقتی ذوب میشوند و یا آب را بوسیله آنها از بیرون سرد میگردانند و یا آنها را در آب میاندازند زیانی ندارند .

آبهای برفی و یخی در هیچ مرحله ای با هم تفاوت زیادی ندارند ، لیکن از سایر آبها سنگین ترند و برای درد اعصاب مناسب نیستند . آب برف نیز اگر جوشانده شود مطلوب میگردد . لیکن اگر یخ از آب نامطلوب باشد و یا برف بعد از نزول در زمین با نیروی بیگانه برخورد کند بهتر آن است که برای سرد کردن آب بوسیله آن ، آب را از برخورد مستقیم با آن حفظ کرد . آبی که سردی آن معتدل است هرچند برای عصب زیان آور است ، برای تندرستان از هر آبی بهتر است و بیماران ورم احشاء باید از آن پرهیز کنند .

آب سرد اشتها انگیز است و معده را محکم میکند . آب گرم هضم را تباه و اشتها را کور می کند ، تشنگی را بطور سریع رفع نمی کند ، ممکن است بیماری استسقاء و دق همراه داشته باشد و بدن را پژمردگی دهد . اگر آب ولرم باشد حالت تهوع می آورد ، اگر گرم تر از ولرم باشد و ناشتا نوشیده شود ، غالبا معده را شستشو میدهد و مزاج را صفا میبخشد ، لیکن اصراف در شرب آن نامطلوب است و این آب نیروی معده را ناتوان می سازد .

آب بسیار گرم برای رفع قولنج و دفع بادها خوب است . این آب برای بیماران مصروع و مالیخولیا و سردرد و چشم درد و کسانی که جوش هائی در گلو دارند و بین دنداهایشان گوشت وجود دارد مطلوب میباشد . آب بسیار گرم همچنین برای کسانی که دمل در پشت گوش دارند و یا سرما خورده اند و یا به قرحه حجاب گرفتارند و یا قلبشان در اطراف به انحلال گرائیده است مناسب و مفید است . آب بسیار گرم خون حیض و ادرار را روان میسازد و دردها را تسکین میبخشد .

آب شور لاغر کننده و خشک کننده تن است و در نخستین مرحله نوشیدن بسبب وجود ماده زاینده ( جلاء ) که در آن است اسهال می آورد و سرانجام بسبب خشکی مزاجش حالت قبض بوجود می آورد . خون از آب شور تباه میگردد و خارش و جرب درپی دارد . آب کدر سنگ مثانه و سدد ایجاد میکند .

بهتر است کسی که آب شور نوشیده است ماده دفع کننده ادرار بخورد . کسانی که درد شکم دارند از آب کدر و سایر آبهای سنگین بهره میبرند ، زیرا آب سنگین در شکم زیاد میماند و در سرازیر شدن درنگ میکند . پادزهر بیماریهای ناشی از آب کدر چربی و شیرینی است .

آب نوشادر دار چه نوشیده شود و چه در آن بنشینند و چه در آن توقف نمایند طبیعت را صفا میدهد .

آب زاج دار برای زیاد شدن خون حیض و برای کسانی که خونشان با بصاق همراه است و برای سیلان بواسیر فایده دارد ، لیکن برای کسانی که بدنشان آماده تبداری است نامطلوب و تب انگیز است .

آب آهندار عوارض طحال را میزداید و غریزه جنسی را تقویت میکند .

آب مس دار برای تباه مزاجان خوب است .

اگر آبهای گوناگون باهم بیامیزند و در آن خوب و بد ممزوج گردند ، آنچه نیرومندتر است غالب میشود . ما در باب توصیه به مسافران چاره آبهای تباه را شرح داده ایم و در بحث ادویه مفرده ، کنش و حالت و نیروی هریک از انواع آبهارا ذکر خواهیم کرد . آنچه گفتیم در آنجا جستجو کن .

موجبات دیگر را ذکر کنیم .

موجبات مفید و غیر ضروری

بگذار از موجباتی سخن سخن گوئیم که نه از جنس مزاج هستند و نه ضد مزاج ؛ نه زیان آورند و نه مانند هوا برای بدن ضروری هستند . منظور من از این موجبات ، استحمام ، ماساژ دادن و نظیر آنهاست .ابدا درباره این موضوع بطور عمومی بحث میکنیم و میگوئیم : چیزهائی که خارج از بدن هستند و بر بدن تاثیر میگذارند و در برخورد با بدن واکنشی برجای میگذارند برچند وجه هستند :

الف – یا ماده لطیف آنها بوسیله نیروئی که دارد به منافذ زیر پوست راه می یابد و در آن نفوذ می کند و منتشر می گردد .

ب – یا اینکه ماده ای که به پوست رسیده است اندامها را از راه مسام به سوی خود جذب میکند .

ج – یا اینکه هم نفوذ میکند و هم جذب مینماید .

د – یا اینکه بدون آمیزش و نفوذ و بهمانصورت که هست تاثیر خود را می گذارد و تغییراتی بر بدن وارد میسازد . این تاثیر گذاری نیز سه حالت دارد :

1 – ماده تاثر گذار بهمان صورت که هست سردی بخش و گرمی بخش بدن است ، مانند مالیدنیهای سردکننده و گرمی دهنده نظیر کمادها .

2 – یا اینکه نیروی تاثیر بخش در آن چیز وجود دارد ، لیکن باید حرارت غریزی در آن باشد تا نیروی تاثیر کننده را برانگیزد و آنگاه موثر واقع شود .

3 – یا اینکه ( ماده تاثیر کننده ) دارای ویژگیهائی است که بواسطه آن ویژگیها بر بدن تاثیر میگذارد .

موادی وجود دارند که در برخورد با سطح خارجی بدن کارگرند و در درون بدن تاثیری ندارند ، مانند پیاز . اگر پیاز را بر سطح بدن قرار دهیم و آنرا ببندیم و مدتی بگذاریم ، بر اثر آن زخم پدید می آید ، در حالی که اگر آن را بخوریم در درون بدن زخمی ایجاد نمی کند .

مواد دیگری بالعکس در درون بدن اثر دارند و به سطح بدن کارگر نیستند مانند سفید آب . اگر سفید آب به درون بدن راه یابد موجب دگرگونی زیاد میشود ، در صورتی که اگر بر خارج بدن مالیده شود هیچ تاثیری ندارد .

موادی نیز وجود دارند که هم در خارج و هم در داخل بدن تاثیر میگذارند .

تاثیر مواد در برخورد با سطح بدن و یا عدم تاثیر آن در درون بدن با علل زیر بستگی دارد :

1 – اگر این ماده مثلا پیاز باشد ، وقتی آنرا میخوریم و به درون فرومیبریم ، نیروی هاضمه بلافاصله آن را درمی یابد ، میشکند و مزاجش را تغییر می دهد و نمی گذارد آنقدر سالم بماند که بتواند تاثیر کند و زخمی بر درون وارد سازد .

2 – بیشتر اوقات آن ماده همراه چیز دیگری تناول میشود ( که از تاثر آن جلوگیری می کند ) .

3 – این ماده در آوندهای غذا با رطوبتها می آمیزد و توانائی آن میشکند .

4 – این ماده تا موقعی که در خارج است فقط یک جای معین را اشغال کرده است در حالی که در درون همیشه در حال انتقال است .

5 – وقتی این ماده در سطح بدن است بطور محکم به آن چسبیده است ، لیکن در درون بدن به چیزی نچسبیده است و تماس کمی با آن دارد .

6 – وقتی این ماده بدرون بدن وارد میشود نیروی طبیعت بر او تاثیر می گذارد ، مواد زائد آن را بیرون میراند و مواد مطلوب آن را خون میگرداند .

لیکن کار سفید آب با کار پیاز یکی نیست و وضع این دو ماده باهم متفاوت است .

اجزای سفید آب غلیظ است و نمیتواند از خارج به مسامات بدن نفوذ کند و اگرهم بتواند نفوذ کند یارای رسیدن به نفس کشهای روح را ندارد و به اندام های اصلی هم نمیرسد ، لیکن اگر خورده شود کار بسیار دشوار و زار خواهد بود . همچنین ماده سمی که در سفید آب وجود دارد تا حرارت غریزی مت انرا برنینگیزد کاری از آن ساخته نیست ، به این جهت تا موقعی که سفید آب در خارج است چون از حرارت غریزی درون بدور است از کار افتاده بشمار می آید . شاید در کتاب ( ادویه مفرده ) به این موضوع برگردیم و باز با این قبیل مواد روبه رو شوی .

استحمام ،آفتاب خوری ، خوابیدن و یا غلتیدن در ماسه ، اندودن بدن بچربی

پاشیدن آب بر رخصار

حمام رفتن

یکی از ظرفا گوید : سرآمد گرمابه ها ، گرمابه دیر بنیاد ، دارای فضای وسیع و آب زلال است.

بدان که ویژگی گرمابه در سه چیز است : گرمی هوا ، رطوبت آب ، ساختمان .

اولی سردی می بخشد و نم می دهد ، دومی نرم فزای هست و گرمی زای ، و سومی که همان ساختمان است کارش گرم کردن و خشکی بخشیدن به آن است .

نباید گفتار کسانی را که میگویند (( آب بدرون و بیرون اندامهای اصلی نمیرسد و آنهارا مرطوب نمیسازد )) بگوش گرفت . گرمابه علاوه بر ویژگی های سه گانه و تاثیرات و تغییراتی که بوسیله آنها پدید می آید ، تاثیرات دیگری را نیز دارد که برخی از آنها عرضی است و برخی نیز از خود حمام منشا میگیرند .

هوای گرم حمام چون حرارت غریزی را میگدازد ، به مزاج سردی میدهد و همچنین هوای اندرون گرمابه با اینکه رطوبتهای غیرطبیعی بهمراه دارد اندام هائی را خشکی میبخشد که در گداختن ( تحلیل ) رطوبت اندامهای بسیار تر مزاج سهمی بسزا دارند .

آب گرمابه اگر بسیار گرم باشد پوست بدن میترنجد و منافذ زیر پوست بهم می آیند و از رطوبت آب چیزی ببدن نمیرسد و از تحلیل باز میماند .

آب حمام و حالت مزاج: آب بسیار گرم به مزاج گرمی میبخشد . آبی که گرمای آن از حد ولرم کمتر است سردی و رطوبت میدهد . وقتی آب سرد بر بدن وارد آید گرمائی که از هوای گرمابه حاصل شده است از سطح بدن دور میشود و در احشاء گرد می آید .

گرمای آب حمام هرچند مناسب باشد ماندن زیاد در آن سبب سردی مزاج میشود . این حالت را دو علت است :

یکی اینکه مزاج غریزی آب ، سرد است و اگر بسیار بماند حالت گرمی که حالتی عرضی است دیر نمی پاید و از بین میرود و آب سرد مزاج خوی سرشتی خود را باز می یابد و از آنچه ببدن نفوذ کرده است ، کنش طبیعی آب که سرمادهندگی است سرمیزند .

دیگر آنکه آب چه گرم باشد و چه سرد ، در هر حال رطوبت بخش است . هرگاه بدن بر اثر کثرت شست  شوی رطوبت زیاده از حد را بپذیرد بر اثر زیادی رطوبت گرمای غریزی یکجا جمع میشود و بر اثر رطوبت بخاموشی میگراید و سردی بر مزاج روی می آورد . گرمای حمام تاثیر تحلیل کنندگی دارد ؛ در حمام ، غذای هضم نشده بر اثر تحلیل هضم میشود ؛ خلط کال و نارسیده نیز در گرمابه پخته میشود .

حمام رفتن ولی دور از آب بودن و تن را خیس نکردن و فقط از گرمای آن استفاده کردن برای خشکی بخشیدن به مزاج ، مناسب و برای کسانی که بیماری استسقاء دارند و کسانی که گوشت سس و شل دارند سودبخش است . لیکن اگر بدن را خیس کنند رطوبت مزاج می افزاید . و چنین کسانی اگر در حمام از حد اعتدال بر مزاجشان وارد میشود . و اگر کمتر از حد لازم در حمام نشسته باشند قبل از حالت عرق کردن ، بدن رطوبت حمام را میمکد و تر مزاجی پدید می آید .

حمام رفتن ناشتا و باشکم خالی سبب خشکی مزاج زیاد میشود و تن را لاغر و ناتوان می کند .

حمام رفتن با شکم تازه سیر شده موجب فربه شدن تن میگردد ، زیرا مواد غذائی به سطح تن روی می آورد . لیکن امکان دارد که در اندامهائی مانند معده و کبد بند آمدنهائی رخ دهد ، زیرا غذاهای ناپخته بر اثر هوای حمام به سوی این اندام ها روی می آورند .

حمام رفتن قبل از گرسنه شدن و بعد از اولین هضم ، سودبخش است و تن در این حالت فربهی را به اعتدال می یابد . کسانی مانند بیماران دق که برای تحصیل رطوبت به گرمابه میروند باید تا موقعی در آب بمانند و خود را شستشو دهند که احساس خستگی نکرده اند . پس از آن تن را روغن بمالند ، زیرا اندودن تن به روغن در این حالت سبب میشود که آب تراوش کرده در سوراخهای ریز پوست حبس شود و از درون پوست بیرون نیاید و در نتیجه رطوبت مورد نیاز بدست آید . علاوه بر آن به دستورات زیر نیز باید عمل کنند :

در گرمابه بسیار درنگ نکنند ، مراقب باشند جائی را که در آن میمانند هوای معتدل داشته باشد ، زمین گرمابه را آبپاشی کنند تابخار فراوان ایجاد شود و هوا نمناک گردد ، در بیرون آمدن از گرمابه نباید خود را زحمت دهند ، بلکه بر تخت روان بنشینند و انتقال یابند ، هنگام بیرون آمدن از حمام عطرهای سرد بخود بزنند ، مدت یکساعت در رخت کن استراحت کنند تا نفس کشیدن به حالت اعتدال و طبیعی باز آید ، چیز رطوبت بخشی مانند آب جو یا شیر خر بنوشند .....

کسی که مدت طولانی در حمام می ماند باید آنرا داشته باشد که به غش گرفتار آید ، زیرا در این حالت دل بهم برمی آید و حرکت قلب به سستی میگراید و بیم ایستادنش میرود .

گرمابه با وجود فوائد زیادش مضراتی هم دارد که عبارتند از :

بر اثر استحمام مواد زائد به آسانی بر اندامهای ناتوان ریزش میکنند ، سستی بتن روی می آورد ، به اعصاب زیان میرسد ، حرارت غریزی میگدازد ، اشتهای غذا از بین میرود و از غریزه جنسی کاسته میشود .

آب برخی گرمابه ها خاصیت داروئی دارد و در شفا دادن برخی بیماریها موثر است ، مانند حالتی که آب بطور طبیعی ناترون دار و گوگرد دار ( نطرونی کبریتی ) یا دریائی و یا دارای مواد خاکی یا شور باشد ؛ یا اینکه خود ما طبیعت آنرا تغییر دهیم ، مثلا آنرا بااین مواد بیامیزیم و یا چیزی مانند میویزچ ( میویزه ) یا حب الغار و یا کبریت ( گوگرد ) و از این قبیل ...... در آن بریزیم . چنین آبهائی در تحلیل بردن و لطیف کردن موثر هستند وزیادی گوشت را از بین میبرند و گوشتهای سست را بهبودی میبخشند و نمیگذارند مواد برقرحه ها ریخته شوند و برای بیماران عرق مدینی ( عامل بیماری پیوک ) مفیدند .

آبهای مس دار ، آهن دار و شور نیز برای از بین بردن بیماریها و حالات زیر سودمند میباشند :

بیماریهای سرما و رطوبت ، درد مفاصل ، سست اندامی ، ربو ( آسم ) بیماریهای کلیه ، تقویت پیوستگی شکستگی ها ، دملها و قرحه ها را به شفایابی نزدیک میکنند ، آبهای مس دار برای دهان و زبان کوچک و چشم سست شده و رطوبت های گوش مفیدند .

آبهای آهن دار برای معده و طحال مفیدند .

آب بورکی شور در حالان زیر نافع است :

برای سر و سینه ای که جهت پذیرائی از مواد آمادگی دارند ، برای معده مرطوب ، برای بیماران استسقاء و بادکردگی .

آب های شبی و زاجی دربرانداختن بیماریهای زیر موثرند :

خونریزی از راه دهان ، خون همراه بصاق ، مقعد ، خونریزی بر اثر حیض ، واژگون شدن معده ، سقط جنین بدون علت ، اضطراب ها ، عرق کردن زیاد .

آبهای کبریتی ( گوگردی ) فوائد زیر را دارند :

پی ها را میپالایند و تمیز میکنند ، دردکشیدگی و ترنجیدگی را آرامش می دهند ، جوشو دملهای دیرپا و مزمن را از سطح بدن میزدایند ، آثار نامطلوب و لکه های سیاه و سفید و بهک را از بین میبرند ، مواد زائدی را که بسوی مفصلها و طحال و کبد درحال ریزش هستند میگدازند ، زهدان را سخت و محکم مینمایند .

زیان آب کبریتی در آن است که معده را سستی میبخشد و اشتها را از بین میبرد .

آبهای کویری : کسی که در آب کویری تن را شست و شو میدهد نباید سر بزیر آب فروبرد ، زیرا آب کویر امتلاء سر بوجود می آورد . آب کویر تامدت معینی گرمی بخش است و همچنین سستی ببار می آورد ، بویژ زهدان و آبدان و قولون بوسیله آب کویری به سستی می گرایند . آب کویری برای رشد و نمو زیان آور است .

کسی که میخواهد استحمام کند ، باید شست و شو را به آرامی و آهستگی و نرمش انجام دهد و بتدریج در آب فرورود و بدون مقدمه و یکباره خود را به آب نیاز نیاندازد و یا یکباره آب بر جسم نپاشد .

شاید در فصلی که راجع به بهداشت است مجددا به بحث درباره گرمابه ها برگردیم و زیاده برآنچه یاد شد نطریاتی ابراز داریم . درباره استعمال آب سرد نیز شرحی خواهیم داشت .

آفتاب خوری :

اگر گرمای آفتاب زیاد باشد و کسی که در برابر آفتاب قرار دارد در جنبش و مخصوصا جنبش سخت و دشوار مثلا در حال دوندگی و هروله کردن باشد ، از فوائد زیر برخوردار خواهد بود :

در این وضع ، مواد زائد شدیدا از بین میروند ، اندام بادکرده بعرق کردن وادار میشود ، آماس حاصل از زیادی گوشت به تحلیل میرود ، آماس استسقائی فرو مینشیند ، آفتاب خوری برای ربه مطلوب و برای انتصاب نفس ( ارتوپنه ) مفید است ، سردرد مزمن را از بین میبرد و به مغزی که مزاجش سرد است نیرو میبخشد .

اگر شخصی که آفتاب میخورد برجای خشک نشیند و زیرش رطوبت وجود داشته باشد ، دردهای سرین و کلیه و آزار بیماری جذام و اختناق فروکش میکند و زهدان پاکیزه میشود .

وقتی کسی که آفتاب میخورد به آفتاب زدگی دچار شد علائم آفتاب زدگی وی این است که بدن او غلیظ و زبر و گرم میشود و مانند آن است که دانه های منافذ زیر پوست را داغ میگدازند و مایه تحلیل از بین میرود .

پوست کسی که در آفتاب ، در یک نقطه می نشیند و حرکت نمی کند بیشتر از کسی که درحال جنبش و انتقال است میسوزد و چنین کسی مایه تحلیل را بیشتر از دست میدهد .

استفاده از ماسه :

بهترین نوع ماسه برای جذب رطوبت از پوست ، ماسه های گرم کرانه دریاست . در موقع استفاده از ماسه بدن را باید بوسیله آن پوشاند و ی ماسه را کم کم بر بدن پاشید . ماسه گرم از لحاظ فوائدش مانند آفتاب است و بطور کلی بدن را بیشتر از حد لازم میخشکاند .

فوائد اندودن تن به روغن ( زیت )

اندودن بدن با زیت برای تن خسته و تبدارانی که تب دراز مدت و سردی آور دارند و همچنین برای کسانی که در هنگام تب ، عصب مفاصل شان درد میکند و سرانجام برای بیماران ترنجیدگی و کزاز و حبس بول مطلوب است . باید زیت را در خارج از حمام گرم کنند . اگر در زیت مورد نظر روباهی یا کفتاری بپزند ، همانطور که بعدا ذکر خواهیم کرد ، برای بیماران درد مفاصل و نقرس بهترین علاج خواهد بود .

آب بصورت زدن :

پاشیدن آب بر صورت بخصوص اگر آنرا با گلاب و سرکه بیامیزند برای کسانی که نیرویشان بر اثر کار زیاد و یا گرمای تب و یا غش کردن سست شده است بسیار مطلوب است . پاشیدن آب بر صورت اشتها را برمی انگیزد . لیکن برای کسانی که نزله و سردرد دارند مطلوب نیست .

گرمی بخش ها

گرمی بخش های تن آدمی از اینقرارند :

1 – غذاهائی که از لحاظ مقدار در حد اعتدال هستند .

2 – حرکات معتدل . ورزش نیز در رده حرکات معتدل قرار دارد .

3 – ماساژ ( دلک ) در حد اعتدال و دور از افراط .

4 – مالش دادن بوسیله دست ( غمز ) در حد اعتدال .

5 – حجامت گرفتن بدون نیشتر زدن و شکاف دادن پوست . حجامتی که با نیشتر همراه است به بدن سردی میدهد ، زیرا بدن به تخلیه خون گرفتار میشود .

6 – جنبش حتی اگر خارج از اعتدال باشد ولی نه در حد افراط و تفریط ، باز گرمی بخش است .

7 – غذای گرم .

8 – داروی گرم .

9 – استحمام در حد اعتدال . این را قبلا دانستی که هوای حمام گرمادهنده است .

10 – حرفه ای که انجام آن باید با ایجاد حرارت در بدن توام است .

11 – تماس بدن با گرم کننده های معتدل مانند هوا و ضماد و مرهم که بربدن گذاشته میشود .

12 – خواب و بیداری در حد اعتدال و بر طبق شروطی که در مبحث خواب و بیداری بیان شده است .

13 – حالت خشم چه در حد کم و چه زیاد فرقی نمیکند .

14 – غم و اندوه که خیلی بیشتر از حد نباشد ، زیرا اگر اندوه به حد افراط باشد سردی ببار می آورد .

15 – شادی و نشاط در حد اعتدال .

16 – عفونت ، از انواعی که گرمی غیر طبیعی پدید می آورد . کنش این گرمی بیگانه تنها گرمی دادن است و این گرمی احراق یا سوزاندن نیست . در حقیقت گرمائی وجود دارد که با احراق همراه نیست . بسیار اتفاق می افتد که گرمی ایجاد میشود ، بدون اینکه عفونتی درکار باشد و ممکن است گرمی دهنده قبل از عفونت موجود باشد ، زیرا بسیار پیش می آید که بعد از آنکه عامل گرمی دهنده خارجی رفع میشود ، تعفن موجب میگردد نوعی گرمی خارجی باقی بماند . این باقیمانده در ماده تر مشتعل میشود و رطوبت آنرا تغییر میدهد ، بگونه ای که آن رطوبت موجود با گوهر مزاج اندام حامل آن رطوبت سازگار نیست ، بدون اینکه آنرا به مزاجی دیگر از مزاج های طبیعی بازگرداند . منظور از گرمی بدون احراق که بر اثر عفونت پیش می آید حرارتی است که گرمای تر را از مزاجی به مزاج دیگر تغییر میدهد و آنرا نمیتوان ایجاد تعفن گفت بلکه در واقع هضم است . لیکن احراق ( سوزاندن ) آن است که گوهر تر را از گوهر خشک جدا سازد ، بطوریکه گوهر تر بالا رود و گوهر خشک فرونشیند . لیکن گرم کردن بطور ساده عبارت از آن است که همه رطوبت ها بر مزاج طبیعی نوع خود باقی بمانند ولی گرم تر شوند .

17 – تراکم در سطح بدن که موجب تجمع و توقف بخار میشود .

18 – تخلخل در درون بدن که موجب گسترش بخار در بدن میگردد .

لیکن جالینوس مجموعه عوامل گرمی دهنده را در پنج بخش خلاصه کرده است بقرار زیر :

الف – جنبش ، نه در حد افراط. ب – تماس با گرمی بخش ها نه در حد افراط ج – تناول مواد گرم  د- تراکم ( غلظت )  ه – عفونت .

سردی بخش ها

سردی بخشندگان عبارتند از :

1 – هرگونه جنبش مفرط ، زیرا بر اثر افراط در جنبش حرارت غریزی تحلیل میرود .

2 – آرامش در حد افراط زیرا حرارت غریزی بر اثر افراط در آرامش خفه میشود .

3 – خوردن و نوشیدن بسیار بیشتر از حد لازم .

4 – امساک در خوردن و نوشیدن .

5 – غذای سرد .

6 – دوای سرد .

7 – زیاده روی در برخورد با گرمی دهنده ها مانند هوای گرم ، ضمادهای گرم و آب گرم حمام .

8 – تخلخل ( دیلاتاسیون عروق ) زیاد در بدن که در حرارت غریزی ایجاد پریشانی میکند .

9 – برخورد طولانی و دراز مدت با چیزهائی که بحد اعتدال گرمی می بخشند ، مانن اقامت زیاد در حمام .

10 – برخورد با چیزهائی که از کنش آنها سردی حاصل میشود .

11 – برخورد با چیزهائی که از نیروی آنها سردی نتیجه میشود ، هرچند درحال حاضر گرم باشند .

12 – زیاده روی در احتباس یعنی نگه داشتن مواد بیرون راندنی از جسم که براثر آن حرارت غریزی جمع و متوقف میشود .

13 – تخلیه در حد افراط ، زیرا روح درپی تخلیه بیرون می آید و ماده حرارت از بین میرود .

14 – بند آمدن مجاری در بدن بوسیله مواد زائد .

15 – سفت بستن اندامها و زود بازنکردن بند آنها که موجب بند آمدن راه حرارت میشود .

16 – اندوه زیاد از حد .

17 – ترس مفرط .

18 – شادی بیش از حد .

19 – لذت بیش از اندازه .

20 – حرفه سردی بخش .

21 – نهوة ؟

22 – نارسی که مقابل عفونت است .

لیکن جالینوس فیلسوف و دانشمند این عمل را منحصر به شش سبب کرده است بقرار زیر :

الف – جنبش بحد افراط  ب- آرامش در حد افراط  ج – تماس با چیزهای سردی دهنده یا بسیار گرمی دهنده که موجب تحلیل رفتن حرارت غریزی میشود  د – تناول مواد سردی دهنده  ه – خوردن بیش از حد اندازه و مفرط  و – امساک بیش از حد در خوردن ( تفریط در خوردن ) .

رطوبت بخش ها

عوامل رطوبت آور زیادند بقرار زیر :

آرامش ، خواب ، ماندگاری موادی که باید تخلیه شوند ، تخلیه خلط خشکی افزا ، پرخوری ، غذای رطوبت بخش ، داروی رطوبت بخش ، تماس با مواد رطوبت بخش بویژه استحمام با شکم سیر ، تماس با سردی دهنده ها که رطوبت را متوقف و جمع میکنند ، تماس با چیزهائی که گرمی لطیف میدهند و رطوبت را بجریان می اندازند .

ادامه دارد .....

جهت ثبت نظر خود لطفا موارد زیر را تکمیل نموده در نهایت بر روی دکمه ثبت نظر کلیک نمایید.

ارسال نظر به عنوان مهمان

0
نظر شما به دست مدیر خواهد رسید
  • هیچ نظری یافت نشد