در این جا ، گفتار مختصری از جناب عبدالرحمن شرفکندی ( هه ژار ) مترجم محترم این اثر نفیس را می آوریم :
داده اند و سوال فرموده اند :
-هه ژار بگو ببینم چه عاملی تورا بر آن داشت که قانون را ترجمه کنی ؟
-قربان قبلا نوشتم که پی کار می گشتم و این ترجمه نصیبم شد.
اما چه زود عواملی دیگر در تشجیعم تاثیر بخشیدند. اجازه بفرما داستانکی را باز گو کنم :
عربی صحرا نشین در خیمه مهمانسرای شیخ سوگند یاد کرد که از حلاوه لذیذ تر در دنیا نیست
-حلاوه نوعی شیرینی است که از خرما می سازند – گفتند خورده ای ؟ گفت نه.
لیکن پسر عمویم حمد کاغذی را لیسیده بود که گویا حلاوه در آن پیچیده بوده اند !
هزار سال و خورده ای است ، ما ایرانیان به وجود شیخ الرئیس می بالیم و او را مایه افتخار می دانیم .
اگر از ما بپرسند که آثار ابن سینا را دیده ای یا چشیده ای پاسخ همان پاسخ پسر عموی حمد است .
می گوییم : آقا اروپائیان به شیخ الرئیس افتخار می کنند و او را ارج می نهند .
اروپا ، آقا اروپا ! فهمیدی ؟
خواستم ایرانیان هم میهنم و پارسی زبانان در خارج ایران از حلاوه های گوناگونِ ممتاز – که از کارگاه قنادی ابوعلی سینا بیرون آمده اند – دست کم یکی را بچشند و از لیسیدن کاغذ پاره های اروپائیان بیاسایند.
-خوب اگر چشیدند یا نچشیدند به تو چه مربوط ؟
-دکتر جان! خدای داند و من دانم و تو هم دانی که پزشکان ماهر ما با اکثریت ساحق در پایتخت زندگی می کنند.
و – خدا برکت دهد – بیا و بروی دارند که مپرس!
میلیونها مرد و زن و بچه مستضعف زاغه نشین و روستائی در مملکت ما ، قبل از آنکه دستشان به دامان طبیبی برسد.
جانشان به لب می رسد.
و اگر احیاناً دستشان به طبیب رسید ، باید هر چه دارند گرو گذارند و از بیماری نمردی و از ناداری بمیر! دلم خواست و روستا نشینان سیه روز را بر خاصیت گیاهان ساده داروئی که در برزن و بر بام خانه هایشان می روید با خبر سازم.
که عَسی و لَعَل بیماری های ساده خود را خود تداوی کنند. که اگر نفعی نرسانند زیانی هم ندارند.
دیگر از رنج سفر و خطر مطب پر طمطراق برخی از پزشکان سود جوی مال اندوز خانمان سوز در امان باشند.
شیخ الرئیس در باب معالجه گوش می فرمایند : (( برخی از پزشکان ، گوش چرک کرده دردمند را با لته می آکنند و به بیمار سفارش می دهند که بر گوش سالم بخوابد. بهد از مدتی چرک گوش به دمل و ورم تبدیل می شود ، آنگاه می فرمایند علاج تنها جراحی است.
که این چنین پزشکانی حیّال هستند و می خواهند جیب بیمار بیچاره را خالی کنند. ))
من ترجمه قانون را خدمت به بیچارگان می دانم و با سعدی هم عقیده ام که می فرماید : (( عبادت به جز خدمت خلق نیست ))
-هه ژار نپنداری که این تنها تو هستی که از عهده ترجمه قانون بر می آیی! در هر دور و زمانی هزاران عربی دان از تو داناتر در ایران بوده اند و هستند.
من خودم بهتر از تو عربی می دانم و طبیب هم هستم و به آسانی می توانستم این کار را انجام دهم.
-قربان! کریستف کلمب از سفر معروف و پر ماجرایش برگشت ؛ ملکه اسپانیا به افتخارش سوری ترتیب داد.
درباریان که سر میز ناهار حاضر بودند با تمسخر گفتند : کاری که تو کرده ای هیچ کار مهمی نیست ؛ ما هم می دانستیم که زمین گرد است و از هر سوئی بروی و به رفتن ادامه دهی ، از آن سوی بر می گردی.
ملکه اسپانیا پاسخ را از کریستف خواست ، کریستف تخم مرغی را از خوان برداشت و به شخص پهلویی خود گفت : این را بر قاعده بنشان! او نتوانست.
تخم مرغ دست به دست مجلس را دور زد و از راست ایستادن و بر قاعده نشستن اِبا کرد.
گفتند : تو خودت اگر می توانی این کا را بکن! کریستف ته تخم مرغ را بر وسط میز کوبید ، ته شکست و تخم به حالت ایستاده ایستاد.
همگی زدند زیر خنده که ما هم این رامی دانستیم .
گفت : آری می دانستید اما نکردید ؛ من می دانستم و عمل کردم . علم بی عمل چه ارزشی دارد؟ والسلام.
جهت ثبت نظر خود لطفا موارد زیر را تکمیل نموده در نهایت بر روی دکمه ثبت نظر کلیک نمایید.
ارسال نظر به عنوان مهمان